خاطره از شهید سید حسین دوستدار
نقل از والده شهید بزرگوار
یک روز پسرم سید حسین دوستدار که از مدرسه آمد به من گفت:
دیگر نمی خواهم به مدرسه بروم.
پرسیدم برای چه نمی خواهی به مدرسه بروی؟
گفت برای من ننگ است که دختر و پسر توی مدرسه روی یک نیمکت بشینند و درس بخوانند.
گفتم برو سال آخرت است امتحانات را بده قبول نکرد و نرفت...
وقتی جبهه رفت درس می خواند و دیپلمش را گرفت.
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان